عمليات محيرالعقول
داشتم از مقابل يكي از حوزه هاي پسرانه كنكور آزمايشي سازمان سنجش رد مي شدم كه يكهو به سرم زد بروم و دست به يك كار عجيب بزنم، همين كار راهم كردم و رفتم جلو و به يكي از بچه ها كه از حوزه بيرون مي آمد، بي مقدمه گفتم: «دوست عزيز اجازه هست سؤالات را ببينم و پاسخ دهم!» پسر جوان با تعجب سؤالات را به من داد و من هم از او خواستم جوابهايي را كه به سوالات مي دهم با پاسخنامه ي تشريحي كه در اختيار دارد مطابقت دهد، من در ابتدا با دروس ادبيات، عربي و دين و زندگي شروع كردم و چند تا سؤال جواب دادم و خوشبختانه همگي درست درآمد و اين باعث شد پسر جوان خيلي تعجب كند و بقيه ي دوستانش را براي مشاهده دعوت نمايد، كم كم بقيه ي بچه ها دور ما جمع شدند و من اين بار سراغ اختصاصي ها رفتم و به چند سؤال فيزيك جواب دادم و اتفاقا: جواب همه ي آنها هم درست درآمد و به قول معروف اين باعث شد، مخ بچه هايي كه دورم جمع شده بودند سوت بكشد و بي اختيار مرا تشويق كنند! محسن با خنده پرسيد: «سؤالات را قبلاً ديده اي؟» جواب دادم : خير «رضا» گفت لطفاً يادمان بده چه كار كردي! گفتم:« مشاورت كيه؟ برو از همون يادبگير!» رضا اخم كرد و گفت :« مشاور ما خودش يك تست هم نمي تواند بزند چطور مي تواند به ما تست زدن ياد بدهد؟» «امير سام» دست راستم را گرفت و گفت :« خصوصي چقدر پول بدهيم يادمان بدهي؟» و البته خيلي هاي ديگر هم خيلي چيزها ي ديگر گفتند كه بماند!» حتماً شما هم تعجب كرده ايد اما راز اين قدرت در كجاست!؟
دریافت کد بستن راست کلیک در وبلاگ
ادامه مطلب ...